چه روز مبارکی است امروز ...
امروز فقط روز تولد تو نیست برادر ، روز تولد همه ماست. همه ماهایی که با ندای ملکوتی تو از پس سی سال فاصله زمانی، با یاد تو جان دوباره گرفته ایم.
باور کردنی نیست که امروز تولد 57 سالگی توست زیرا تو تا ابد برای ما همان قهرمان رشید و دلاور 25 ساله ای که خود را برای رساندن قطره آبی به دوستان تشنه کامت به آب و آتش زده ای و ما آن ناتوان عمر از کف داده در انتظار قطره ای آب.
تو زنده ای تا ابد و ما مرده ایم اگر چه زنده ایم .
ما مردگان زنده را دریاب و در تولدت مبارکت جان دوباره ببخش.
امروز را بیاد تو جشن خواهیم گرفت و ثواب مستحبی ناقابل را، به روح بزرگت هدیه می کنیم، به این امید که به رسم رفاقت از ما بپذیری و نام ما را در خیل دلدادگان و عاشقانت ثبت نمایی.
شفاعتت را از ما دریغ نکن تا روزی همنشینت باشیم و لبخند زیبایت را به نظاره بنشینیم.
انشا الله .برای شادی روحش صلوات
سلام.
بعداز 18 سال انتظار امسال قسمت شد رفتم جنوب....
پوست و گوشت و تمام وجود من با انتظار عجین شده...اگه راحت به چیزی برسم ..شک میکنم...
آقا ابراهیم بعد از ده یازده سال انتظار خودش رو شناسوند....
امسال پنجمین روز سال جدید روز دوم حضورمون در اردوی راهیان نور
وارد قلب فکه کانال کمیل و حنظله شدیم....به رسم ادب کفش ها رو در آوردیم...
قدم اول . قدم دوم . و بعد نفهمیدم چی شد...انگار یکی دستش رو گذاشته بود بین دو کتفم و هولم میداد به سمت جلو ....دوستم می گفت هر لحظه فکر می کردم با صورت میخوری زمین....
مثل مادر بچه مرده زجه میزدم....به پله روی کانال که رسیدیم ...دیگه از بیحسی زانوهام نتونستم راه برم....
هرقدر فکر کردم نفهمیدم چرا باید حالم اونطور می شد؟؟؟؟
سلام از 6 سالگی ایتالیا بزرگ شدم و سوم دبیرستان اومدم ایران الان کنکور دارم نمایشگاه تهران یهو یه عکسی روی جلد کتاب نظر منو جلب کردو خریدم اسم کتاب سلام بر ابراهیم ... منتظر اینم که کنکورمو به خوبی بدم و ان شاالله رشته پزشکی قبول شم ...آرزوم اینه این کتاب رو به زبان ایتالیایی ترجمه کنم و حتما یقینا بدون شک این کارو می کنم به امید خدا نمی تونم احساسم رو بگم نمی دونم به شما و شهید هادی چی بگم فقط اینکه تمام تلاشمو می کنم تا انتقام همه ی شهدا و جانبازارو بگیرم قسمممممممم می خورم من ممنونم از شما از شهدا و مخصوصا از اقای علی اکبر رائفی پور که راه رو به من نشون دادید تمام هدف زندگیم همین شده...من خیلی به خاطر دین و حجابم سختی و حتی زجر کشیدم هم تو ایتالیا و بیشتتتتررررر در ایران !!! جایی که اصلا فکرشم نمی کردم!!!ولی من سفت و محکم ایستادم و چادرم رو با عشق سرم می کنم و تو خیابونای تهران راه میرم!!!زندگی من خلاصه شده در آقا م صاحب الزمان آقام قمر بنی هاشم و شهدا ... من نمی زارم آقام تنها بمونه نمی زارم هرکی هرچی میخواد بگه بگه من اینم و دیگر هیچ...خدا کنه شرمندشون نشم به حق حضرت عباس ...یا علی
فکر میکردم فقط منم که عاشقش شدم نمیدونستم صد قافله دل همره اوست
ارزشو مقام ابراهیم فقط توی اون دنیا معلوم میشه
حالا که ایشون اینهمه خاطرخواه دارن بعید میدونم یه نگاه هم سهم من بشه
انانکه با نظر خاک راکیمیا کنند ایا شود که گوشه چشمی به ما کنند
سلام ابراهيم عزيزم.اولين روز آشناييمون رو يادت هست؟اسفند سال 89 براي اولين بار بود که ميامدم راهيان.نور.رو شيشه اتوبوسمون عکس کتاب و داستاني از شما نوشته شده بود .همون داستاني که دختر خانمي به شما گير داده بود .ادامه.داستان رو ننوشته بود خيلي دوست داشتم بدانم ادامه داستان چه ميشود و تو با آن دختر چه ميکني.سريع کاغذي برداشتم اسم کتاب رو نوشتم تا به تهران که آمدم کتاب را بخرم و بخوانم.فرداي اون روز تو اتوبوس کتابخونه سيار راه افتاد دوستم يکي يکي کتابها را بالا مي آورد و معرفي مي کرد و بچه ها کتاب ها را مي گرفتند تا اينکه گفت سه کتاب بيشتر نمانده بلافاصله دستم را بالا بردم و گفتم کتاب بعدي هر چه.بود بده به من.کتاب رو دادند. باورم نمي شد.کتاب آقا ابراهيم بود.ابتدا به عکسش نگاه کردم و بعد به اسم کتاب.اسم کتاب برام عجيب بود دائم مي گفتم چرا سلام بر ابراهيم؟؟؟ در طول سفر فرصت خوندن کتاب رو نداشتم کتاب رو به تهران اوردم و فرودين ماه حدود دو هفته بعد شروع کردم به خوندن ،تعطيلات عيد بود.کتاب رو مي خوندم.و گريه مي کردم،تا به پايان کتاب رسيدم نمي توانستم کتاب رو از خودم دور کنم
با سلام
کانال کمیل محل عشق بازی شهدا با خداست
کانال کمیل شبیه ترین نقطه به کربلاست
کانال کمیل معطر به عطر چادر حاکی مادر شهداست
کانال کمیل جایی است که ابراهیم با لب عطشان سر بر دامن مولا گذاشته است
کانال کمیل میعادگاه و زیارت گاه عاشقان شهادت است
کانال کمیل دارالشفای دردمندان است
کانال کمیل ، کانال کمیل است و تا ابد کانال کمیل خواهد ماند
و فرق نمی کند متعلق به چه کشوری باشد
اگر روزی در پشت مرزهای ما نیز واقع شود خیل عظیمی ار عاشقان را خواهی دید که در صف دریافت ویزای کانال کمیل و زیارت این قطعه از بهشت لحظه شماری می کنند همچنان که هم اینک نیز بسیاری از دیگر کشور ها برای زیارت این خاک پاک رنج سفر را به جان می خرند
تا کنون این خاک را سرمه چشمان خود کرده ای ؟؟
درنگ جایز نیست
از همین امروز نیت زیارت کن
توفیق این زیارت را از آقا ابراهیم بخواهیم ...
روح من گنجایش درگیری با شهدا رو نداره!!!!!!
چراکه اگر درگیر شهیدی بشم ثانیه به ثانیه باهاش زندگی می کنم و زندگیم از حالت عادی در میاد....
فهمیدم !!!!!پاره ای از قلب من اونجا جامونده ....من بخوام یا نه...اینطوره...
جالبه بدونید مادر شهیدی که همسفرمون بود میگفت ما باید اینطور باشیم چرا شما به این حال افتادی....
خدا به حرمت خون پاکشون مارو هدایت کنه تا قدر دان خون اونها باشیم نه...
پایمال کننده خون و راه و هدفشون..............
آمین یا رب العالمین
ابراهیم جان خوش به سعادتت که این دنیای زشت رو گذاشتی و با اولیا الهی همدم شدی.جامعه پر شده از کسانی که دم از علی و حسین میزنن و برای تعجیل فرج عربده شان گوش فلک را دریده ولی با مال حروم خو گرفته اند.دروغ و زشتی و حرام خواری و شهوت رانی و مال اندوختن.ابراهیم جان.خسته شدم از این جماعت لاف زن و چاپلوس که چشمانشان از نگاه حرام سیر نمی شود.مسلمانان عراقی و کرد و سوری دارن سلاخی میشن و ما شبها دعای امن یجیب می خونیم و با خوشی سر به بستر می گذاریم.
ابراهیم جان یه پارتی بازی کن برام.منم محسن .بچه محلت.به خدا از خجالتت در میام.دست منم بگیر.خسته ام حاجی.بریده.دلتنگ پریدن.
فکر میکردم فقط منم که عاشقش شدم نمیدونستم صد قافله دل همره اوست
ارزشو مقام ابراهیم فقط توی اون دنیا معلوم میشه
حالا که ایشون اینهمه خاطرخواه دارن بعید میدونم یه نگاه هم سهم من بشه
انانکه با نظر خاک راکیمیا کنند ایا شود که گوشه چشمی به ما کنند
داداشی داداش ابراهیمم دلم واست تنگه واسه کانال کمیلت
خودت میدونی دارم با گریه مینویسم اینو
دلم میخواااااااااااااااااااااااادت
شهادتت مبارک
داداش گمناکم
شهید ابراهیم هادی واسه من از مادر نزدیک تر،از پدر دل گرم کن تر،از برادر صمیمی تر و از یک دوست هم همراه تره...از وقتی کتابش خوندم و باهاش آشنا شدم،خیلی تغییر کردم...کتاب درباره شهدا زیادند ولی این آدم ی چیز دیگه ای بود...انگار یک مرد آسمانی روخدا فرستاده بود تا به ما بشناسونش،بعدم پسش گرفت...
(سلام بر ابراهیم) ،بیشتر شهدا رو که بررسی و تحقیق میکنی،یه مرام و یه معرفتی دارن،یه چیزی که هرکسی نمیتونه داشته باشه،یه بزرگی خاصی از همون کودکی دارن،انگار ذاتیه.پس به درجه های بالا رسیدن راه و مرام خودشو میخواد.کاش ماهم با شهدا دوست بشیم که دستمونو بگیرن بلکه یه ذره مثل خودشون بشیم.
ابراهيم عزيز من يک پهلونه هيچ کس بهش نمي رسه.نه به اخلاصش ،نه به پهلونيش نه به مرامش و غيرتش ....ابراهيم جان از اينکه کارم را درست کردي تا با دوستانم وارد حوزه هنري و ساخت انيميشن بشيم ازت ممنونم.ان شاءا... بعد از انيميشني در مورد امام زمان با دوستانم از همون ابتدا قبل از ورودمون قرار گذاشتيم داستانهاي زندگيتو به صورت انيميشن به نمايش دربياريم.برامون دعا کن موفق بشيم.تا اينجا هم که وارد شديم لطف خدا و دعاي تو بود.ازت ممنونم داداش گلم که هميشه هواي خواهراتو داشتي و داري و خواهي داشت
سلام بر ابراهیم
ابراهیم مهربان و دلسوز و همیشه حاضر و ناظر
ابراهیم عزیزما
فکرش را هم نمی کردم در راهیان نور امسال که کتابت را سر راهمان قرار دادی، همچنان کنارمان بمانی..
ابراهیم مهربان ما
فکرش را هم نمی کردم زیارت کانال کمیل نصیبمان شود..
فکرش را هم نمی کردم قرار است شب اول رجب را با خواندن یکباره "سلام بر ابراهیم" احیا بدارم و شیفته ات شوم برادر..
فکرش را هم نمی کردم سالروز تولدت اینقدر نزدیک باشد..
مزار همه شهدای گمنام مزار توست
کمک کن امروز سر مزار شهدای گمنام بهشت رضا مراسم تولدت را برگزار کنیم..
به قول دوستت کادو برایت چه بیاوریم جز خواندن حدیث شریف کساء...
ما را نزد مادرت و مادر همه شهدای گمنام شفاعت کن ابراهیم..
وقتی مهربانی های تو را می بینم
قلبم فشرده می شود که پس چقدر ائمه اطهار مهربان هستند!!!!!
پس خود خدا چقدر مهربان است!!!!
خدایا ممنون که ابراهیمت را به این دنیا هدیه دادی و ما را با او آشنا کردی..
سلام بر تو روزی که زاده شدی و روزی که به وصال حق رسیدی و روزی که برانگیخته می شوی...
بسم رب الشهدا
چند روزی بود داشت خودش و بهم نشون می داد و من نمی فهمیدم...
تو پیج های مختلف از شبکه های اجتماعی به هر صفحه ای سر می زدم، یه چهره آشنا می دیدم که اسمشم نمی دونستم ...بی توجه می گذشتم...اما امشب دیگه ولم نکرد...
امشب هر سایتی رو که باز کردم باز این عکس و دیدم...نگاهم می کرد و انگار یه دنیا حرف داشت...
تا اینکه یه سایتی و باز کردم که کلا از عشقش گفته بود...
انگار صدام می کرد...باید می رفتم دنبالش...اسمش شهید ابراهیم هادی بود...الانم که از سایت شما سر درآوردم...
بوی عطر نرگس می آید...
حالا که دارم درباره اش می نویسم...خدایا حکمتش و نمی دونم...ان شاالله که خیره...
الانم کتابش و پیدا کردم و دراولین فرصت می رم که بخوونم...نمی دونم با دلم می خواد چی کار کنه...بوی نرگس داره دیوونم می کنه...
ای کاش همه شهدا و حضورشون و باور می کردن...فقط کافیه باهاشون رفیق شی...نمی ذارن زمین بخوری و کم بیاری میان سراغت...
التماس دعا
سلام آقای شهید. سلام معلم اخلاق.
شهید من! یادمه که چند ماهه پیش در مدرسه یه کارگاه برای آشنایی با شبکه های اجتماعی ، نقاط قوت و ضعف آنها و خطراتشان برای بچه ها برپا کردیم. شهید!من از این بچه های گروه شما، سنگر شما گله دارم
شهید مگه تو نمی خواستی در جنگ با اسرائیل شهید بشی. از دوستانت بپرس باز کردن صفحه برای تو در فیس بوک ، شبکه ای که مدیرش ذاکر برگ صهیونیست است ، جنگ با اسرائیل یا کمک به آن است؟ نمی دونم دوستای شما چه جوری توجیه می کنند اما شهید به من بگو وقتی تو در فیس بوک و اینستاگرام و ... صفحه داری چه جوری سرم را جلوی دوستام بالا بگیرم و به آن ها بگم به خاطر خون شهدا نرید به این شبکه های فاسد،عضوشان نشید، یاریشان نکنید. شهید شاید دوستات بگن برای تبلیغ راه شهدا این کار را کردیم ، به آن ها بگو کار درست راه غلط نمی خواد، به جای ساختن صفحه در اینستاگرام خودتان شهید هادی بشوید. شهید اگر شما شهید نبودی برخلاف قوانین جمهوری اسلامی ما عمل می کردی؟ شهید به دوستات یادآوری کن فیلتر شکن و عضویت فیس بوک برخلاف قوانین اسلام است.
به آن ها تذکر بده که منافق گونه عمل نکنند.
شما را بسیار بزرگ میبینم آنقدر که لفظ برادر یا هر چیز دیگر به غیر از آنچه که خواندمتان برایم تعریف نشده است.
میشناسیم، مطمئنم خیلی پیش از آن که من شما را بشناسم،میشناسیم...
موقع نماز عصر در نمازخانه دانشگاه یادت کردم، گر گرفتم و تا الان همه گلویم بغض است ...
دوست دارم هدیه ای برایتان بفرستم اما نمی دانم چه دوست دارید، گره ای در زندگیم هست که به شدت نیازمند دعایتان شده ام دعایم کنید...
دور و بر خودتان را نگاه کنید احتمالا در آن حوالی عزیزی از من را خواهید دید بسیار سلامش برسانید و از جانب من چشم روشنی اش بگویید خودش می داند بابت چیست...
عزیزی هم دارم که می داند دوستش دارم ولی بسیار به من بی تفاوت است احتمالا او را گوشه دیگری خواهی یافت به او بگو شاید مرا لایق فرزندی نمی بیند که سخت است گاهی سری به من بزند به صرف یک ملاقات و گپ و گفت پدر و فرزندی ...
حرف زیاد است ومجال کم امیدوارم تعطیلات عید درکمیل ببینمت...
و بر خلاف دوستمان و نه خداحافظ که بر شما همیشه سلام باد