مداحی
"هر كس براي مصائب ما گريه كند و ديگران را بگرياند هر چند يك نفر باشد اجر او با خدا خواهد بود و هر كه در مصيبت ما چشمانش اشكآلود شود و بگريد خداوند او را با ما محشور خواهد كرد". مستدركالوسائل ج1 ص386
ابراهیم در دوران دبيرستان به همراه دوستانش هيئت جوانان وحدت اسلامي رو راهاندازي کرد و منشاء خير، براي بسياري از دوستان شد. بارها نيز به دوستانش توصيه ميكرد كه براي حفظ روحيه ديني و مذهبي از تشكيل هيئت در محلهها غافل نشويد آن هم هيئتي كه سخنراني محور اصلي آن باشد. يكي از دوستانش نقل ميكرد كه:" سالها پس از شهادت ابراهيم در يكي از مساجد مشغول فعاليت فرهنگي بودم. روزي در اين فكر بودم كه با چه وسيلهاي ارتباط بچهها را با مسجد و فعاليتهاي فرهنگی حفظ كنيم كه همان شب، ابراهيم را در خواب ديدم. تمامي بچههاي مسجد را جمع كرده بود و ميگفت: "از طريق تشكيل هيئت بچهها را حفظ كنين" و بعد در مورد نحوه كار توضيح ميداد. ما هم اين كار را انجام داديم. ابتدا فكر نميكرديم كه بتوانيم موفق شويم. ولي باگذشت سالها هنوز ازطريق هيئت هفتگي با بچهها ارتباط داريم. مرام و شيوه ابراهيم در برخورد با بچههاي محل نيز به اين صورت بود كه، پس از جذب به ورزش، آنها را به سوي هيئت و مسجد سوق ميداد و ميگفت: "وقتي دست بچهها رو تو دست امام حسين (ع) قرار بگيره مشكل حل ميشه و خود آقا نظر لطفش رو به اونها خواهد داشت". ابراهيم از همان دوران دبيرستان شروع به مداحي كرد، بدون هيچ تكلفي ميخواند، و بقيه را هم به خواندن و مداحي كردن ترغيب ميكرد. هر هفته در هيئت جوانان وحدت اسلامي به همراه عبدالله مسگر حضور داشت و مداحي ميكرد. اين مجموعه چيزي فراتر از يك هيئت بود و در رشد مسائل اعتقادي و حتي سياسي بچهها بسيار تأثيرگذار بود. دعوت از علمائی نظير علامه محمدتقي جعفري و حاج آقا نجفي و دعوت از شخصيتهاي سياسي، مذهبي جهت صحبت از فعاليتهاي اين هيئت بود. لذا مأموران ساواك روي اين هيئت دقت نظر خاصي داشتند و چند بار جلوي تشكيل جلسات آن را گرفتند. ابراهيم، مداحي را از همين هيئت و همچنين هنگامي كه ورزش باستاني انجام ميداد آغاز كرد. در دوران انقلاب و بعد از آن هم به اوج خود رسيد. اما نكته مهمي كه رعايت ميكرد اين بود كه ميگفت:"براي دل خودم ميخونم و سعي ميكنم بيشتر خودم استفاده كنم و نيت غيرخدايي رو در مداحي وارد نكنم". يكبار روي موتور به زيبايي شروع به خواندن اشعاري براي حضرت زهرا (س) نمود كه خيلي جالب و سوزناك بود. از ابراهيم خواستم كه شب توي هيئت همون اشعار رو به همان سبك بخونه ولي زير بار نرفت و گفت: "اينجا مداح دارن. منم كه اصلاً صداي خوبي ندارم، بيخيال شو..." اما ميدونستم هر وقت چيزي بوي غيرخدا بده، يا باعث مطرح شدنش بشه ترك ميكند. در مداحي عادات جالبي داشت. به بلندگو، اكو و ... مقيد نبود. بارها ميشد كه بدون بلندگو ميخواند. در عروسيها و در عزاها هر جا ميديد وظيفهاش خواندن است ميخواند. اما اگر ميفهميد به غير از او مداح ديگري هست نميخواند و بيشتر به دنبال استفاده بود. توي سينهزني هم خيلي محكم سينه ميزد و ميگفت: "اهل بيت همه وجودشان را براي اسلام دادن، ما همين سينهزني را كه ميتونيم انجام بدیم ، بايد خوب باشه. " در عزاداريها حال خوشي داشت. خيليها با وجود ابراهيم و عزاداري و گريههای او شور و حال خاصي پيدا ميكردن. ابراهيم هر جايي که بود اونجا رو كربلا ميكرد، گريهها و نالههاي ابراهيم شور عجيبي ايجاد ميكرد كه نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين (ع)بود. بچههاي هيئتي هرگز اون روز رو فراموش نميكنن. ابراهيم ذكر حضرت زينب (س) رو ميگفت و شور و حال عجيبي به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد. آن روز حالتي در بچهها پيدا شدكه ديگر نديديم و مطمئن هستيم به خاطر سوز دروني و نَفَس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود. در مورد مداحي هم حرفاي جالبي ميزد، ميگفت:" مداح بايد آبروي اهل بيت رو توي خوندنش حفظ كنه و هر حرفي نزنه، اگه هم توي مجلسي شرايط مهيا نبود نبايد روضه بخونه" هيچوقت خودش رو مداح حساب نميكرد ولي هر جا كه ميخواند شور و حال واقعي رو ايجاد ميكرد. ذكر شهدا رو هم هيچ وقت فراموش نميكرد چند بيت شعر آماده كرده بود كه اسم شهدا عليالخصوص اصغر وصالي و علي قرباني رو ميآورد و در بيشتر مجالس ميخواند.